الف.شین
  • پارسینه: یک روز طی یک اتفاق نامعلوم که ممکن است دراثر یک جهش ژنی بوده باشد خری توانست به زبان آدمی‌زاد حرف بزند.

  • پارسینه: یکی از شب‌های بلند تابستان پارسال که بی‌خوابی به سرم زده بود صدای در را شنیدم. ساعت حدود سه صبح بود و…

  • پارسینه: موسیقی شورانگیزی در ذهنش شروع به نواختن کرد و نسیم ملایمی در دشت زندگی‌اش وزیدن گرفت.

  • پارسینه: امیر پسری افغان است؛ اما افغان‌ بودنش چه اهمیتی دارد؟

  • پارسینه: نور نوازش‌گر ماه، آرامش تاریکی را دوچندان کرده است. این دو خلاف هم‌اند اما دشمن نیستند؛ تناقضی هم‌سو…

  • پارسینه: یکی از روزهای اسفند همان سال نفرین‌شده بود. سالی که او را برای همیشه از دست داده بودم و سایۀ سیاه اندوه…

  • پارسینه: جلسۀ عمومی واحد فروش شرکت بود؛ جلسه‌ای که سالی یک بار قبل از تعطیلات عید برگزار می‌شد. هیچ‌وقت آن روز را…

  • پارسینه: ما، مورچگان از حفره‌های تنََش بیرون می‌آییم و باز فرو می‌شویم و او چون ماری دست‌آموز، دالان‌های به‌دقت…